پایگاه اینترنتی آخرین بت شکن

محمدرضا محمدزاده جمعه 23 اسفند 1392 21:29 ::

سوال اول : فاطمه کیست؟

روایاتی اندک در وصف حضرت فاطمه الزهرا(س)

پيامبر اسلام مى فرمايد:
دخترم فاطمه ، بانوى بانوان اولين و آخرين هر دو جهان است .
فاطمه پاره وجود من است .
فاطمه نور ديدگان من است .
فاطمه ميوه دل من است .
فاطمه روح و جان من است .
فاطمه حوريه اى است ، در چهره انسان .
هنگامى كه او در محراب عبادت ، در برابر پروردگارش مى ايستد، نور وجودش به فرشتگان آسمان مى درخشد، همان گونه كه ستارگان به زمينيان مى درخشند.
خداى مهربان به فرشتگان مى فرمايد:
هان اى فرشتگان من ! به بنده شايسته ام (فاطمه ) بنگريد! كه در درگاهم قرار گرفته است و از خوف و وحشت به خود مى لرزد. فاطمه با تمام وجود مشغول پرستش من است . اينك شما را شاهد مى گيرم شيعيان او را از آتش ‍ دوزخ امنيت بخشيدم .


حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم ، فرمود:
به من بگوييد بهترين و پسنديده ترين چيز براى يك زن مسلمان چيست ؟
ما همگى از پاسخ عاجز مانديم .
سپس از خدمت حضرت بيرون آمديم و من به خانه برگشتم ، قضيه را به فاطمه اطلاع دادم .
زهراى مرضيه اظهار داشت :
بهترين چيز براى يك زن مسلمان آن است كه مردهاى نامحرم را نبيند و مردهاى اجنبى هم او را نبينند.
آنگاه خدمت پيامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم . پيغمبر صلى الله عليه و آله از شنيدن جواب به قدرى خوشحال شد كه فرمود: ان فاطمه بضعه منى
حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است


جابربن عبدالله انصارى (صحابه ارزشمند پيامبر) مى گويد:
به امام باقر عليه السلام گفتم :
فدايت شوم ! تقاضا مى كنم حديثى در مورد عظمت مادرت فاطمه برايم بفرماييد كه هر وقت آن را براى پيروان شما خاندان رسالت باز گفتم ، شاد و خرسند شوند.
امام باقر فرمود:
پدرم از رسول خدا نقل كرد كه پيامبر فرمود:
وقتى كه روز قيامت فرا مى رسد براى پيغمبران الهى منبرهايى از نور نصب مى شود كه در ميان آنها منبر من بلندترين منبرها خواهد بود. آنگاه خداوند مهربان مى فرمايد:
اى پيامبر برگزيده ام ! سخنرانى كن ! و من آن روز چنان سخنرانى مى كنم كه هيچ كس حتى پيامبران و سفيران الهى نيز همانند آن را نشنيده باشند.
سپس منبرهايى براى جانشينان پيغمبران نصب مى شود و در ميان آنها منبر جانشين من ((على )) از همه منبرها بلندتر است آنگاه خداوند به او دستور مى دهد سخنرانى كند و او سخنرانى مى كند كه هيچ كدام از جانشينان پيغمبران خدا مانند آن را نشنيده باشند.
پس از آن براى فرزندان پيامبران ، منبرهايى از نور نصب مى شود و براى دو فرزندم و دو گل باغ زندگى من ((حسن و حسين )) منبرى مى گذارند و از آنان درخواست مى شود سخنرانى كنند و آن دو نور ديده ام سخنرانى خواهند كرد كه هيچ يك از فرزندان پيغمبران نشنيده اند.
سپس فرشته وحى ، جبرئيل امين ندا مى دهد كه ((فاطمه )) دختر گرامى پيامبر كجاست ؟
آنگاه فاطمه پا مى شود.
از جانب خداوند ندا مى رسد كه اى اهل محشر! اكنون شكوه و بزرگوارى از آن كيست ؟
پيامبر و اميرالمؤ منين و دو فرزند گرامى شان جواب مى دهند از آن خداى بى همتا.
خداوند مى فرمايد:
اى اهل محشر! من عظمت و بزرگوارى را بر پيامبر برگزيده ام محمد، و بندگان عزيزم على ، فاطمه ، حسن و حسين قرار دادم .
هان اى اهل محشر!
سرها را به زير آوريد و چشمانتان را بر هم نهيد! اين فاطمه دخت پيامبر است كه به سوى بهشت گام برمى دارد.
سپس جبرئيل امين شترى از شترهاى بهشت را كه دو سوى آن از انواع زينتهاى بهشتى آراسته و مهارش از لؤ لؤ تازه و زين آن از مرجان است ، مى آورد، بانوى دو جهان بر آن شتر سوار مى شود، آنگاه خداوند مهربان دستور مى دهد يكصد هزار فرشته از سمت راست و يكصد هزار فرشته از سمت چپ فاطمه را همراهى كنند و يكصد هزار فرشته را ماءمور مى كند كه آن بانو را بر روى بالهاى خويش گرفته و با اين شكوه و جلال او را به در بهشت برسانند.
هنگامى كه به در بهشت مى رسد، به پشت سر خويش نگاه مى كند، از جانب خداوند ندا مى رسد:
اى دختر پيامبر محبوب من چرا وارد بهشت نمى شوى ؟
جواب مى دهد:
خداوندا! دوست دارم در چنين روزى مقام و منزلت من به همگان روشن گردد.
ندا مى رسد:
اى دختر حبيب من برگرد به سوى محشر نظاره كن ! هر كس در سويداى قلب او مهر تو يكى از فرزندان معصوم تو است برگير و او را وارد بهشت ساز.
سپس امام باقر فرمود:
هان اى ((جابر))! به خدا سوگند! كه مادرم فاطمه آن روز شيعيان و دوستان خود را از ميان مردم جدا مى كند، همانند پرنده اى كه دانه هاى سالم را از ميان دانه هاى فاسد بر مى چيند. آنگاه پيروانش به همراه آن بانو به سوى بهشت روان مى شوند.
وقتى كه بر در بهشت مى رسند بر دلهايشان الهام مى گردد بايستند و آنها مى ايستند. در اين وقت از سوى پروردگار ندا مى رسد:
اى دوستان من ! چرا ايستاده ايد شما كه مورد شفاعت فاطمه قرار گرفته ايد.
پاسخ مى دهند:
بار پروردگارا! دوست داريم در اين چنين روزى ارزش بندگى و محبت اهل بيت رسالت را ببينم و مقام ما شناخته شود.
ندا مى رسد:
دوستان من به سوى صحراى محشر بنگريد! هر كس شماها را به خاطر محبتتان به فاطمه دوست مى داشت و هر كس در راه محبت شما به فاطمه اطعام و احسان مى كرد و آن كس كه به خاطر شما به آن بانو، لباس ‍ مى پوشانيد و آب گوارا مى داد و هر كس غيبت غيبت كننده را به خاطر داشتن محبت شما به فاطمه رد مى كرد و از شما دفاع مى نمود... دست همه آنان را بگيريد و به همراه خود داخل بهشت جاويد بسازيد.




سوال دوم :بر سر فاطمه س چه آمد؟ 

بعد از رحلت نبى خاتم ص, على رغم سفارشات پيامبر, فاطمه و همسرش تنها شدند.
ابـوبـكـر بـر مـسـند خلافت نشست و زهراى مرضيه ى براى احياى حديث غدير و دفاع از ولايت , مبارزه اى سخت و پى گير را آغاز كرد.
شـب هـا بـه در خـانـه مـهاجر و انصار مى رفت و ازايشان كمك مى طلبيد و بالاخره با گريه هاى جانسوز و شبانه روزى , با انحراف و ستمگرى به مبارزه برخاست .
خـطـبه آتشين او در مسجد مدينه و دراجتماع انصار و مهاجر, زبانزد خاص و عام و حركتى جديد در امتداد مبارزات حق طلبانه او است .
دشـمـنـان عـلـى و فـاطـمه ] كه اوضاع را چنين ديدند و پاسخ منفى على (ع ) را در بيعت با خود شنيدند, تصميم گرفتند به خانه فاطمه (س ) بروند و على رابه مسجد بياورند و چون به هدفشان نرسيدند, دستور به آتش كشيدن خانه دختر رسول گرامى اسلام (ص )را دادند.
عـمـر در را شكست و به پهلوى فاطمه آسيب رساند,از اين رو فرزندى كه فاطمه در رحم داشت , شهيد شد , ولى با همان حال , به حمايت از على بن ابيطالب (ع ) برخاست كه ناگهان تازيانه قنفذ بر بازوى آن مظلومه نشست و فاطمه را بر زمين افكند!.
به همين علت , فاطمه زهراى در خانه بسترى شد.
وى , در هـمـان بـسـتر بيمارى نيز به دفاع از ولايت مى پرداخت و از حق على (ع ) دفاع مى كرد و مى گفت :آه !.
مـرگ مـن نزديك شده است و در روزگار جوانى از دنيا مى روم و از غم و غصه نجات مى يابم , اما كودكانم را چه كنم ؟.
بالاخره زمان وداع زهرا نزديك شد.
بـه على (ع ) سفارش كرد: مرا شبانه غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار, اجازه نده اشخاصى كه حقم را غصب كردند و آزارم دادند, بر من نمازبخوانند, يا در تشييع جنازه ام حاضرشوند.
روح پاك زهرا به آسمان پرواز كرد.
على (ع ), همراه با فرزندانش , در غم و اندوه غرق شدند, به گونه اى كه اميرمومنان (ع ) فرمود:اى دختر پيغمبر!.
وجود تو تسلى بخش من بود, بعد از تو, از كه تسلى جويم ؟.
على (ع ), شبانه همسرش را غسل داد, كفن كرد و قبل از آن كه بندهاى كفن را ببندد, صدا زد:اى حسن !اى حسين !اى زينب !و اى ام كلثوم بياييد و با مادرتان خداحافظى كنيد.
كودكان به سرعت آمدند و خود را بر روى بدن مادر انداختند.
آنان با صداى آهسته گريه مى كردند و كفن مادرشان را با اشك هاى خود مرطوب مى ساختند.
على (ع )مى فرمايد:در آن هنگام ,خداى را شاهد مى گيرم كه فاطمه نيز آه و ناله كرد, دست هايش را از كفن بيرون آورد و حسن و حسين را در آغوش گرفت .
جبرئيل ندا داد:يا على !آن دو را از روى بدن مادر بلند كن كه فرشتگان آسمان طاقت ندارند!!.
تهیه وتنظیم:اخرین بت شکن

 

 



مطالب تصادفی



دجال
تعداد بازدید:<-PostHit->

313
تعداد بازدید:<-PostHit->

نقش زنان در قیام قائم
تعداد بازدید:<-PostHit->

آرماگدون
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب مرتبط



<-PostTitle->
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب پر بازدید



قلب خون مهدی (عج)
تعداد بازدید:14191


سریال ضد اسلامی عمر فاروق
تعداد بازدید:6204


سرداب سامرا
تعداد بازدید:4723


خونین جگر
تعداد بازدید:4709


مدل گوشی شما چیست؟
تعداد بازدید:4309
صلوان یادت نره!!!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: فاطمه الزهرا(س),